سه‌شنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۵

تغییر

تغییرات کلی در زندگی گاهی منجر به این میشه که نگاه آدم نسبت به زندگیش عوض بشه
پنجره های جدیدی باز بشه
و گاهی چیزای تازه پیدا کنه
من دنبال چیز تازه نیستم
شاید فقط دلم میخواد از روزمرگی خارج بشم
مثل همین تغییر کلی تو قالب وبلاگم
مثل خونه تکونی میمونه
فرقش اینه که باید دو ساعت چشماتو بذاری پای مانیتور
و دیگه نمیخواد بری لب پنجره هی شیشه پاک کنی و فرشها رو من بکشی
:)

دوشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۵

پدرام

دردم آن نیست که داروی طبیبان طلبم
درد عشق است که لعل لب جانان طلبم
بگذارید بنالم ز غم ِ سوز ِ نهان
که چنین سوختنی را ز دل و جان طلبم
...
پدرام چنین گفت یادت نره
...
امسال چاپ میشه
...
صداش رو هم میخوای بشنوی؟؟؟

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۵

مبارک...


هر آدمی یه روز تو زندگیش هست که از همهء روزها مهمتره
سالروز آشنائیش با یار زندگیش؟
سالگرد ازدواجش؟
روز تولد همسرش؟
روز تولد مادرزنش؟
روز تولد شوهردایی ِ خانومش؟
نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
:)
روز تولد خودش
اونم در ساعت 10:30 صبح روز 13 اردیبهشت
حس خوبی که من از یه تبریک صمیمانه میگیرم رو هزار تا کادوی بی احساس نمیتونه جبران کنه
(اردیبهشتیا میفهمن من چی میگم)
قراره مثل بچه آدم شمع فوت کنم و کیک ببرم؟
(رقص چاقو هم داریم دیگه؟ آخ جون)
پس بزن اون دست قشنگه رو
به افتخار محمدرضا
یه محمدرضای 24 ساله
:)
تولدم مبارک