چهارشنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۸

بي تو

من برای "تنها نبودن" ، آدم های زیادی دور و برم دارم
آن چیزی که ندارم ، کسی برای "باهم بودن" است!

شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۸

زان که این جای دگر دارد و آن جای دگر

از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر
کو دلی را که سپارم به دلآرای دگر
عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت
گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر
مگر آزاد کنی، ورنه چو من بنده ی پیر
گر فروشی، نستاند ز تو مولای دگر
عاشقان را طرب از باده ی انگوری نیست
هست مستان ترا نشئه ز صهبای دگر
بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ ست
بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر
ما گدائی در دوست به شاهی ندهیم
زان که این جای دگر دارد و آن جای دگر
گر به بتخانه ی چین نقش رخت بنگارند
هرکه بیند نکند میل تماشای دگر
راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دو سه رسوای دگر
دل "فرهنگ" ز غم های جهان خون شده بود
غم عشق آمد و افزود به غم های دگر

دوشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۸

به ياد پل مك كارتني



...

ديروز داشتم آهنگ "ديروز" ت را گوش ميدادم

چه عشقي نهفته داري در اين موسيقي

كه هر چي گوش ميكنم

تمام نميشود