پنجشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۶

عید ... سال نو



.
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار یر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان

چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چون نسیم نوبهار یر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من

بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله تنها ببین بر چهره داغ حسرتم

ای روی تو آیینه ام عشقت غم دیرینه ام
بارا چو گل در این بهار سر را بنه بر سینه ام

...
خدایا...مرا به خاطر غر زدنهایم ببخش
خودت خوب میدونی قضیه چیه
:)

جمعه، اسفند ۲۵، ۱۳۸۵

ناله و نفرین

نمیدونم چی بگم
حالم داره به هم میخوره از این روزا
دستم به جایی بند نبود
اومدم اینجا ناله و نفرین کنم
...
خیلی نامردیه
خداییش نامردیه...
بابا آخه من دوست ندارم خونه تکونی کنم
مگه زوره؟
(ولی خب انگار زوره)
آخ اگه من میدونستم کی این رسم و رسومات رو بنیان گذاشته...یه کاریش میکردم که به قزوین بگه بهشت...
کی گفته که حتما دکوراسیون خونه بایستی عوض بشه؟
کی گفته که حتما بایستی جای مبل ها و بوفه و فرش ها و تخت و پرده ها عوض بشه؟
اصلا این بوفه رو کدوم احمقی اختراع کرد؟
الهی بمیره با این اختراعش
اینم کاره؟هی بیای ظرف و ظروف جمع کنی بذاری تو ویترین؟... چه کاریه...
حالا میتونم یه جورایی با پاک کردن شیشه ها و در و پنجره و من کشیدن فرش ها و تی کشیدن زمین کنار بیام...یه جور نظافته...
ولی در مجموع مخالفتم رو با این جنگولک بازیا اعلام میکنم...
اصلا حوصله ندارم...
حسابی فحشم میاد...
خلقم تنگه...
کمرم درد گرفته...
برید دور و برم نپلکید که میزنم خودمو ناقص میکنم...

یکشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۵

چقدر زود دیر میشود...



.

صبح جمعه که از خواب بیدار شدم یه حس عجیبی داشتم
بیرون رو که نگاه کردم یه مه سفید از پشت پرده اتاقم پیدا بود
وقتی پرده رو کنار زدم دیدم داره برف میاد
همه جا سفید بود
میدونی
صبح هایی که برف اومده وقتی آدم از خواب پا میشه یه حس خاصی داره
نمیدونم چیه...نمیشه گفت چه جوریه...یه حس خاصه...
احساس گنگ شادمانی و غم...
قدیمی ها میگن اگه خواب "برف" ببینی تعبیرش غمه...
ولی سفیدی برف برای من حکم یه شادمانی وصف نشدنی رو داره
محمد نوری یه ترانه داره که نمیدونم توی چه سایتی میشه گوش داد
خیلی حس خوبی بهم میده:
ببین باز میبارد آرام برف
فریبا و رقصنده و رام برف
عروسانه میاید از آسمان
در این حجله آرام و پدرام برف
...
...
نمیدونم چرا دوست ندارم بهار بیاد...
اصلا دلم بهار و تابستون نمیخواد...
دلم زمستون میخواد...
با برف زیاد...
که صبح جمعه ش برف اومده باشه...
که شنبه ش مدرسه ها تعطیل باشه...
که یخ بندون بشه...
که کلی تصادف بشه تو خیابونا...
که همه به هم فحش بدن...
که همه کتک کاری کنن...
منم وسط برفا واسه خودم برقصم :)
-------------------------------------------------------------------------------
جمعه عصر آزمون کارشناسی ارشد بود...
نتیجه 4 ماه سختی کشیدن و تحریم های اجتماعی و اقتصادی و اینترنتی رو توی 4 ساعت دیدن خیلی مشکله...
از خستگی و استرسی که توی این مدت کشیدم چیزی نمیگم...
ولی خیلی زود دیر میشه...
ممنون از همه دوستام که برام دعا کردن...
-------------------------------------------------------------------------------
سر یه دو راهی ام
دارم یه تصمیم خیلی خیلی گنده میگیرم...
خیلی خیلی خیلی گنده...
اونقدر که ممکنه کل زندگیمو برای همیشه عوض کنه...
برای درک بیشتر:
1. یه دو راهی با آرگومان 180 درجه رو تصور کنید (برای بچه های فنی و مهندسی)
2. یه دو راهی تصور کنید ... یکی سرش شرق...یک سرش غرب (برای بچه های علوم انسانی)
3. یه دو راهی تصور کنید... یک سرش مثانه... یک سرش هیپوفیز (برای بچه های پزشکی)
4. یه دو راهی تصور کنید .. یک سرش دانشکده مواد... یک سرش دانشکده انسانی 2 (مخصوص بچه های علوم تحقیقات)
5. یه دو راهی با تفاوت زمین تا آسمون رو تصور کنید (برای بچه های دیپلم و پایینتر)
-------------------------------------------------------------------------------
نمیدونم چرا از صدای این مرتیکه برایان آدامز خوشم میاد...
مخصوصا آهنگ:
For you Right here Waiting

Oceans apart day after day
And I slowly go insane
I hear your voice on the line
But it doesnt stop the pain

If I see you next to never
How can we say forever

Wherever you go
Whatever you do
I will be right here waiting for you
Whatever it takes
Or how my heart breaks
I will be right here waiting for you