پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۵

نه دیگه...


...
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه
هر چی من بهش نصیحت میکنم
که بابا آدم عاقل آخه عاشق نمیشه
میگه یا اسم آدم دل نمیشه
یا اگر شد دیگه عاقل نمیشه
بهش میگم جون دلم
اینهمه دل توی دنیاس
چرا...
یه کدوم مثل دل خراب صاب مردهء من
پاپی خیال باطل نمیشه
چرا از اینهمه دل
یه کدوم مثل تو دیوونهء زنجیری نیست
یه کدوم صبح تا غروب
تو کوچه ول نمیشه
میگه یک دل مگه از فولاده
میگه یک دل مگه از فولاده
که تو این دوره زمونه چشاشو هم بذاره
هیچ چیزی نبینه
یا اگر چیزی دید
خم به ابروش نیاره
میگم آخه بابا جون
اون دل فولادی
دستکم دنبال کیف خودشه
دیگه از اشک چشش
زیر پاش گل نمیشه
میگه هر صید که میشه قلب باشه
اما هر چی قلب شد دل نمیشه
نه دیگه...
نه دیگه...
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...
نه دیگه این واسه ما دل نمیشه...