سه‌شنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۴

من...تو...!

...
تو
یه مسافر... یه غریبه ... یه اسیر ...
من
یه پرنده ... یه پرستو ... تو کویر ...

تو ... یه عبوری ...از مسیر عمر ِ عاشق
من ... یه حضورم ... مثل چند روز ِ شقایق

من یه پرنده ... یه پرستو ... تو کویرم
تو... یه درختی...سر ِ راهم ... که نمیرم...

تو یه اسیری...توی شعر عاشقونه
من یه غریبم... یه غریب ِ بی نشونه

دل شده هستم...همه جا ... دل شدهء تو
گم شده هستم...همه سو ... گم شدهء تو
...
دل سپردن و نپرسیدن...
فکر می کنم راهش رو پیدا کردم...
:)

۱ نظر:

ناشناس گفت...

شعر قشنگیه
می دونید چه کسی آن را خوانده
تقریبا هر روز رادیو پیام پخش می کند