در نیست راه یست شب نیست ماه نیست ما بیرون زمان ایستاده ایم با دشنه تلخی در گرده هایمان هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید که خاموشی به هزار زبان در سخن است بر مردگان خویش نظر می بندیم باطرح خنده ای و نوبت خویش را انتظار میکشیم بی هیچ خنده ای راستی کمر درد گرفتی یاد حضرت عباس بیفت
۲ نظر:
برات کامنت گذاشتم، حالا که بیایی میبین ه یکی سکوتت رو شکسته
:)
در نیست راه یست
شب نیست ماه نیست
ما بیرون زمان ایستاده ایم
با دشنه تلخی در گرده هایمان
هیچ کس با هیچ کس سخن نمی گوید
که خاموشی به هزار زبان در سخن است
بر مردگان خویش نظر می بندیم باطرح خنده ای
و نوبت خویش را انتظار میکشیم بی هیچ خنده ای
راستی کمر درد گرفتی یاد حضرت عباس بیفت
ارسال یک نظر