سه‌شنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۷

محبوبه ی من


شب ها
منم و محبوبه ام
مینشینم کنارش
در سکوت
و او به حرفهایم گوش میسپارد
بی هیچ توقعی
و من بی هیچ ترسی از قضاوت شدن
برایش از سفرهء دلم میگویم
که این روزها دیگر نان ندارد
...
محبوبه همیشه آرام است
همیشه
خوب گوش می دهد
و من آرامم
در کنارش
نمیدانم چرا
شاید عطرش
که مستم میکند
و یا صبرش
که خجالت زده ام میکند
یا شاید چون وقتی برگهای تازه میدهد
نوازشش میکنم
و او آرام
تن میسپارد به نوازش
...
آنگاه که گلهای ظریفش را باز میکند
و مشامم را پر میکند
از عطر سرشار از عشقش
حس میکنم
خدایی هم هست
در همین نزدیکی ها
شاید
فقط کافیست سرم را کمی بالا بگیرم
عجیب نیست؟
خدای من جایی پشت غنچه های محبوبه ای پنهان است
...
گوش می دهی محبوبه؟
برایت از سختی ها میگویم
از سردی
از همین سکوت شب
و تو آرام
و صبور
گوش میدهی
و عطرت را پراکنده میکنی
پاسخی از این زیباتر نیست
بهترین پاسخ
همین عطر توست
...
خوب میدانی
که دوستت دارم
بی دلیل
که دوست داشتنت
دلیل و برهان نمیخواهد
فقط کافیست شب باشد
و تو آرام
در کنار من
گوش بدهی
و آهسته شاخه هایت را تکان بدهی
در نسیم
و من نگاهت کنم و
وضوی عاشقی ام را تجدید کنم
...
محبوبه
محبوبه ی من
محبوبه ی خوب من

۴ نظر:

شاهد گفت...

che kam eshteha
shab bashe o
mahbobe ham bashe o
atr ham bashe o

...

Unknown گفت...

خواهشمند است منبع پست های خود را ذکر نمایید
حضرت عباس یارتان
علی نگهدارتان

ولی خیلی حال میکنم با نوشته هات
شاید به خاطر اینکه از ریشه اش باخبرم

mahboubeh گفت...

کو هم نفسی که بوی درد آید از او؟
صد پاره دلی که آه سرد آید از او
می سوزم و لب نمی گشایم که مباد
آهی کشم و دلی به درد آید از او

این آکواریومتون چه قشنگه :-)

mahboubeh گفت...

www.bidaar.persianblog.ir

پیش ما بیاین!