چهارشنبه، آذر ۱۱، ۱۳۸۸

معتادت

تست اعتیاد که بدهم
و آنها کمی از "تو" در خونم پیدا کنند
هر چه جرمم باشد ميپذیرم
و به هر چه بگویند اعتراف میکنم
خماری ِ تو را کشیدن هم عالمی دارد

۴ نظر:

Unknown گفت...

آخ گفتی...
شراب خورده صافی ز جام باده وصل
ضرورتست که درد سر خمار کشم
گلی چو روی تو گر در چمن بدست آید
کمینه دیده سعدیش پیش خار کشم

آلانیس گفت...

تو نوشته هات میشه دید که چقدر در گذشته ات غرقی ... خفه نمیشی؟!

محمدرضا گفت...

نه
اینقدرا هم غرق نیستم
اما زیاد به یادشم
شاید چون بهتر از الان هستن

َآلانیس گفت...

خوب یا بد گذشته، گذشته . به نظر من آدم باید خیلی از خوبی ها و بدی ها رو رها کنه تا آزاد بشه . این جوری زندگی یه حال دیگه ای داره.