سه‌شنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۸۲

يه دوست جديد

نمي دونم چرا تا حالا نديده بودمش
ولي حالا از ديدنش خوشحالم
نه از بابت اينكه تنها نيستم
به خاطر اينكه يه دوست جديد پيدا كردم
يه نابخشودهء ديگه

تازگيها مد شده هر كي كارش مي گيره و قشنگ مي نويسه
ناز مي كنه و يه چند وقتي ميره؟
تازه داشتيم با پروردگار حال مي كرديم
يه كم غصه هامون يادمون رفته بود
ايشالا كه زود تر شروع كنه به نوشتن

سارا هم از سفر برگشته
ايشالا كه خوش گذشته باشه
ما هم كه توقع سوغاتي نداريم
ولي حالا اگه آورده دستش درد نكنه
چقدر رو دارم من ، نه؟
;)

هیچ نظری موجود نیست: