دوشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۸۸

براي كشوري كه دوستش مي دارم




...

كشور ژاپن براي من ناشناخته نيست

آن وقت ها كه به مدرسه راهنمايي مي رفتم عمويم كه مدتي در ژاپن كار كرده بود تعدادي لغت و فعل ژاپني را به من ياد داد

حتي شمارش اعداد را تا يك ميليون مي دانستم (و هنوز هم به خاطر دارم)

اما در فرهنگ ژاپن چيزهايي هست كه تقابل عجيبي با روح من دارد

همه چيز از داستان ِ ساداكو و هزار درناي كاغذي شروع شد

فهميدم اوريگامي‌هايي هستند كه ساختنشان به من آرامش مي دهد

داستان ِ هاچيكو مرا متحير مي‌كند و بغضي در گلويم زنده مي‌كند

حروف كانجي حس خاصي در من ايجاد مي‌كند

خوردن سوشي با سس سويا برايم لذت بخش است

ديدن كيمونو حس ظرافت و شعف را در من بر مي‌انگيزد

فكر كردن به سامورايي‌ها برايم يادآور شجاعت و ايثار است

اين كشوري ست كه دوستش دارم

تمام فرهنگ و آداب و سنت‌هاي عجيب و زيبايشان برايم محترم و بزرگ است

پيشرفت تكنولوژي و اقتصاد و صنعتشان بدون داشتن نفت و طلا برايم مبهوت كننده است

تعظيم كردن مرد بزرگي به نام تويودا ، صاحب عظيم ترين شركت خودرو سازي جهان ، به مشتري‌هايش برايم بي اندازه ارزشمند و تحسين برانگيز است

اين كشوري ست كه دوستش دارم

و روزي براي ساكورا (جشن شكوفه‌هاي گيلاس) به آنجا سفر خواهم كرد

۱ نظر:

Unknown گفت...

من ساداكو و هزار درناي كاغذي رو وقتی 14 ، 15 سالم بود خوندم و خیلی متاثر شدم و هنوزم داستانش به خوبی یادمه . اما من بیشتر از هر چیز ژاپن، دیوونه کارتونهای میازاکی ام. یه فیلم خوب ژاپنی بهت توصیه میکنم که ببینی (اگه ندیدی البته)Departures . مال سال 2008 هستش . دی وی دی اش رو می تونی از اینترنت بخری یا دانلود کنی