شنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۲

اون روزا

اون روزا ما دلي داشتيم ، واسه بردن
جوني داشتيم ، واسه مردن
كسي بوديم ، كاري داشتيم
پائيز و بهاري داشتيم
تو سرا ما سري داشتيم
عشقي و دلبري داشتيم

......
اون روزا ما منتظر بوديم
منتظر يه لحظهء قشنگ
اون انتظار چه قشنگ بود
و حالا هم در انتظاريم
در انتظار گذشتن لحظه هاي تلخ
و چه تلخه اين انتظار
هر دو تاش انتظاره
ولي چقدر با هم فرق دارن
......
منتظرم يه بارون بزنه
برم زير بارون بشينم
بلكه دلم تازه تر بشه
بلكه بتونم با خودم كنار بيام
بلكه اين حال و هوام عوض بشه
اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
......
راستي
والنتين مبارك
خوش بگذره
به همه تون

هیچ نظری موجود نیست: