جمعه، تیر ۲۶، ۱۳۸۸

من زنده م هنوز

من همین الان از نماز جمعه رسیدم خونه
کمی باتوم خورده به پام
و یه مقدار هم گاز اشک آور تو حلقمه
حالم خوبه در مجموع
جمعیت خیلی زیاد بود
تو بلوار کشاورز هم آدم نشسته بود
من تقاطع وصال - طالقانی بودم
خیلی خیلی شلوغ شده بود
بعد از نماز حرکت کردیم به سمت میدون ولیعصر
تا رسیدیم اشک آور زدن
یکیش افتاد کنار پام
سوختم
اما مهم نیست
بعد باتوم به دست ها حمله کردن
و یه باتوم خورد پشت زانوم
خیلی درد نمیکنه
گز گز میکنه فقط
سینما قدس یهو آتیش گرفت
دود زد بیرون از طبقه بالاش
سر حافظ هم اشک آور زدن
چشمام خیلی سوخت اینبار
چون سیگاری که یه بنده خدا میدون ولیعصر بهم داده بود تموم شده بود
سر حافظ از یکی از اونایی که اشک آور پرت میکرد فیلم گرفتم
یکیشون دید
اومد منو گرفت محکم
اون یکی موبایلمو گرفت
و خواست سیم کارتمو در بیاره
گفتم جون مادرت نکن
گفت مموریش کو
گفتم کنارشه
در آورد گذاشت تو جیبش
گفتم آقا عکس خانواده م توشه
در آورد مموری رو شکست از وسط و داد بهم
بعدم ولم کردن
اگه بتونم اطلاعات مموری رو ریکاوری کنم عکسا و فیلما رو میذارم
باقیشم بعدا مینویسم
خیلی خسته م الان
اما حالم خوبه

۳ نظر:

نامه های شطرنجی گفت...

خسته نباشی،
ندیدمت...

ناشناس گفت...

به بعضی ها این روز ها جای چماق قلم داده اند که به جای استخوان ، اعصاب خورد کنند…

ناشناس گفت...

khaste nabshi pesaaaaaaar